عطیهعطیه، تا این لحظه: 23 سال و 3 روز سن داره

آسمان رویاها

سرسره

سلام.خوبین؟ امشب شام کوکو داشتیم.اینم عکسش: راستی یه عکس تو یه وبلاگ دیدم.برا شمام میذارم ببینید: کی جرات داره سوار این سرسره شه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! بای ...
16 دی 1391

اربعین...

سلام اربعین رو به همه تسلیت میگم. مامانم رفته روضه خونه عموم.منم واسه امروز لباس خریدم ولی چون نفیسه نرفت منم نرفتم. ولی دو دل بودم.چون دوس داشتم برم حمیدرضا و محیا جونو ببینم.چون نرفتم به مامانم گفتم ازشون     عکس بگیره. راستی ست وبلاگ رو دارین؟ بفرمایید ادامه مطلب نظر یادتون نره.       فعلا بای. ...
14 دی 1391

قالب

سلام. فردا امتحان بخوانیم دارم.البته فقط روخوانی و معنی جمله هاست.آسونه . امروز شکر خدا تو خیابون پخش زمین نشدم.ولی تو کلاس میخواستم از میز بیام بیرون خیلی هم عجله داشتم،پام گیر کرد به میز به جای خیابون توی کلاس پخش زمین شدم.اون جام فقط شیرین دید. کلی هم خندیدیم. امروز معلمم گفت امتحانا کتبی ترم اول از 20 دی شروع میشه . ر استی قالبمو عوض کردم قشنگه؟ اگه زشته بگین عوضش کنم.میخواستم موس رو هم عوض     کنم ولی نشد هر کار کردم. من میرم بخوانیم بخونم بای ...
12 دی 1391

بازم سلاااااام

سلام.خوبین؟ یه چیزی بگم؟ این امتحان ریاضی که معلممون گفت میخواد بگیره و من سه روز در حال تمرین کردن بودم و فک میکردم یه امتحان سخت باشه 6تا سوال ریاضی بود .  امروز جوگیر شدمو تصمیم گرفتم با کفشای ساده برم مدرس ه.چشمتون روز بد نبینه! چنااااااااان خوردم زمین.خدا رو شکر کسی ندید.توی راه برگشت هم داشتم میفتادم که آنیتا دستمو گرفت.بعدم توی کوچمون هی سر میخوردم وا میستادم میخندیدم باز را میفتادم. راستی این عکس بعضی از پاک کن هام : با عرض معذرت بلد نبودم عکسرو بچرخونم و حوصله ی گشتن هم نداشتم. بعدا ن:با کمک دخملی شکلک عکس رو چرخوندم.مرسیییییییییی دخملی شکلک. بای ...
12 دی 1391

سلااااااااااام

سلام سلام. خدا رو شکر شنبه معلممون فقط امتحان اجتماعی گرفت.ریاضی رو قراره فردا ینی دوشنبه بگیره. امروز میخواستن از طرف مدرسه ببرنمون سینما.منم خیییییییلی خوشحال بودم که میخوام با دوستام برم سینما . با لب خندون رفتیم سوار ماشین شدیمو راه افتادیم.رسیدیم و فیلم رو گذاشتن.اسم فیلمش فک کنم (فرا.ری از بگبو)بود.آآآآآآآآآآخ جاتون خالی بود.ییییییییک فیلم زیبایی بود. به نظر من باید برنده سیمرغ میشد.و باز هم به نظر من میشستیم تو کلاس ریاضی حل میکردیم بهتر بود.فیلم بسیار مزخرفی بود فقط توصیه میکنم هیچوقت بخاطر دیدن این فیلم به سینما نرید. الآنم باید برم بخوام تا فردا صبح زود پاشم ریاضی کار کنم. بعدم باید بعد از...
10 دی 1391

کفش خریدن

سلام.خوبین؟ د یشب میخواستیم بریم از جای خونمون کفش بخریم.وقتی راه افتادیم و رفتیم مغازه بسته بود. م جبور شدیم بریم آزاد شهر.نفیسه کفش نبوک میخواستو من چکمه.رفتیم واسه نفیسه خریدم. بعدم رفتیم یه مغازه بزرگ که تنوع چکمه هاش زیاد بود.چند مدل از قشنگاشو انتخاب کردیمو گفتیم که بیاره. مرده ام گفت اندازه پای من نداره.ماهم خیلی مجلسی از مغازه اومدیم بیرون .دقیقا سه چاهار بار همون خیابونو واسه من هی میرفتیم هی میومدیم. آخرم از همون جایی که نفیسه کفش خریده بود منم کفش نبوک خریدم.اینم عکسش: مدرسه نوبت صبح تعطیله من بعد از ظهرم. بازم یگانه تعطیله.وبازم از شانس بد من فردا امتحان ریاضی و اجتماعی دارم. تا پست بعدی بای . ...
9 دی 1391

و اما مدرسه...

مدرسه شروع شد و من هنوز که هنوزه باورم نشده. روز اول داشتم از استرس میمردم.از طرفی میخواستم کلاس یه معلم خوب باشم از یه طرف  دیگه ام میخواستم با دوستام ( آنیتا و شیرین ) تو یه کلاس باشم که متأسفانه موقع کلاس بندی فهمیدم که آنیتا تو یه کلاس دیگس و منو شیرین تو یه کلاس.داشت گریم میگرفت نمیدونم چه حالی داشتم.زنگ تفریح خانوم حسین زاده (ناظم) گفت تو یه کلاس افتادین؟گفتیم نه.گفت صحبت میکنم تو یه کلاس باشین.     تقریبا" نصف مدرسه فهمیده بودن ما دوستیمو میخوایم تو کلاس هم باشیم و سفارش ما رو کرده بودن .خانوم قابل معلم سال قبل که واقعا"خوب بود گفت جاتون خالیه تو کلاس دستتون درد نکنه خیلی خوب بودین حتما" درس بخون...
2 دی 1391
1